دخمل شیطون

زيباترين جمله پدرژپتو به پينوكيو:::چوبي بمان دنياي آدمهاسنگيست...

نوشته شده در یک شنبه 23 بهمن 1398برچسب:,ساعت 20:13 توسط asal jo0n| |

کاشکی حاجی فیروز سرزمین من وقتی میخواند....
ارباب خودم بز بزه قندی...
ارباب خودم چرا نمیخندی؟...
دلش راست راستکی خوش بود!!
آنوقت شاید او هم مثل بابا نوئل سرزمین غریبان ...
بجای گـــــــــــدایی...به بچه ها کادو میداد!!!!

نوشته شده در جمعه 26 اسفند 1390برچسب:,ساعت 19:16 توسط asal jo0n| |

1 سایز خشتک
2 زاویه پرش
3 استفاده از شورت مامان دوز در زیر شلوار
4 دوری از هر گونه هیجان و جو زدگی علی الخصوص جلوی دخترا
5 فاصله مناسب تا شعله های آتش در هنگام پرش
6 توکل به خدا

در صورت جر خوردن خشتک خونسردی خود را حفظ و سریعا محل را ترک کنید D; .....

آبروی شما آبروی ماست .... ستاد پیشگیری از حوادث غیر مترقبه!

نوشته شده در یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:,ساعت 17:24 توسط asal jo0n| |

بزرگ بشی برات زن میگیرم:
نام : كمال

كلاس : دبستان

موزو انشا : عزدواج!

هر وقت من یك كار خوب می كنم مامانم به من می گوید بزرگ كه شدی برایت یك زن خوب می گیرم.

تا به حال من پنج تا كار خوب كرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است.

حتمن ناسرادین شاه خیلی كارهای خوب می كرده كه مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود. ولی من مؤتقدم كه اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم بشود ، چون بابایمان همیشه می گوید مشكلات انسان را آدم می كند.

در عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم.

از لهاز فكری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فكر ندارد كه به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر هالیش می شود.

در عزدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند كه كارشان به تلاغ كشیده شده و چه بسیار آدم های كوچكی كه نكشیده شده. مهم اشق است !

اگر اشق باشد دیگر كسی از شوهرش سكه نمی خواهد و دایی مختار هم از زندان در می آید

من تا حالا كلی سكه جم كرده ام و می خواهم همان اول قلكم را بشكنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم.

مهریه و شیر بلال هیچ كس را خوشبخت نمی كند.

همین خرج های ازافی باعث می شود كه زندگی سخت بشود و سر خرج عروسی دایی مختار با پدر خانومش حرفش بشود.

دایی مختار می گفت پدر خانومش چتر باز بود.. خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی كم بوده كه نتوانسته خرج عروسی را بدهد. البته من و ساناز تفافق كرده ایم كه بجای شام عروسی چیپس و خلالی نمكی بدهیم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتی می خوری خش خش هم می كند!

اگر آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است و گرنه آدم مجبور می شود خودش خانه بگیرد. زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار مجبور شد یك زیر زمینی بگیرد. میگفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پایین! اما خانوم دایی مختار هم می خواست برود بالا! حتمن از زیر زمینی می ترسید. ساناز هم از زیر زمینی می ترسد برای همین هم برایش توی باغچه یك خانه درختی درست كردم. اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شكست. از آن موقه خاله با من قهر است.

قهر بهتر از دعواست. آدم وقتی قهر می كند بعد آشتی می كند ولی اگر دعوا كند بعد كتك كاری می كند بعد خانومش می رود دادگاه شكایت می كند بعد می آیند دایی مختار را می برند زندان!

البته زندان آدم را مرد می كند.عزدواج هم آدم را مرد می كند، اما آدم با عزدواج مرد بشود خیلی بهتر است!

این بود انشای من.

نوشته شده در شنبه 13 اسفند 1390برچسب:,ساعت 17:34 توسط asal jo0n| |

در هنگام ورود میهمان نگران نباشید. خونسردی خود را حفظ کنید. اتفاق خاصی نیفتاده است!! این شتری است که گهگاه به هر خانه ای ممکن است سر بزند!! …



در مرحله اول شرمنده کردن میهمان یا ایجاد این حس در آن ها که گویا بد موقع مزاحم شده اند می تواند بسیار مفید باشد .مثلا بگوییم : اع اتفاقا” پیش پای شما ما هم می خواستیم بریم بیرون فلان جا !! ولی اشکالی نداره حالا بعدا” میریم!! حالا بفرمایین توو!! دم در بده!

می توانیم به بهانه ی این که قراراست به زودی میهمانی برایمان بیاید که بسیار رودر بایستی داریم باهاش و این که خانه کثیف است ، جارو برقی را روشن نموده و بیفتیم به جون منزل!

نکته مهم آن است بیشتر نیروی خود را در جاهایی متمرکز کنیم که میهمان ها نشسته اند! (جارو کردن زیر میهمان ها فراموش نشود!!)

قرار دادن پسته و فندق های در بسته در آجیل به میزان قابل توجهی از خسارت وارده به صاحب خانه کم خواهد نمود.در صورت اعتراض نمودن میهمان ها که چرا این پسته ها همه در بسته اند می توانیم بگوویم مثلا هشت به بعد باز می کنند!!!

با توجه با این که خیار میوه ای ست خوش خوراک سعی کنید فراموش کنید نمک بیارید!

داشتن بچه هایی چموش و سر تق !! که از سرو کول میهمان ها بالا بروند تا حدود زیادی از استقامت و مقاومت میهمان ها کم خواهد نمود.

سعی کنید در مقابل میهمان ها اوج بهداشت را رعایت کنید تا از بودن در منزل شما نهایت لذت را ببرند.

اوج بهداشت:

آروغ زدن با صدای بلند!

داخل بردن دست به درون بینی تا حد امکان ! (سعی کنید انگشت در داخل بینی چرخش داشته باشد!)

پاک کردن مواد زائد بینی با آستین !

کردن دست درون دهان به منظور خارج کردن مواد زائد دهان و دندان! تا عمق مری و نای !!

در صورتی که این اقدامات را انجام دادید و میهمان ها از روو نرفتند و برای شام یا نهار ماندند دیگر نه از دست ما و نه از دست شما هیچ کاری ساخته نیست.پا شید دست کنید تو جیب مبارک و از بیروون سفارش غذا بدهید!!؟

نوشته شده در چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:,ساعت 17:12 توسط asal jo0n| |

پسر در حال دویدن
زااااارت (صدای زمین خوردن)
رفیق پسر: اوه اوه شاسکول چت شد؟ خاک بر سرت آبرومونو بردی الاغ، پاشو گمشو (شپلخخخخخ "صدای پسگردنی")
یک رهگذر: پسر جون حالت خوبه؟ چیزی مصرف کردی؟
یک خانوم جوان رهگذر: ایییییش پسر دس پا چلفتی خنگ
... ...
(دختر در حال راه رفتن)
دوفففففففسک (زمین خوردن به دلیل نقص فنی در قسمت پاشنه کفش)
رفیق دختر: آخ جیگرم خوبی فدات شم الهی بمیرم چی شدی تو یهو وااااااااااای
یک رهگذر: دخترم خوبی؟ فشارت افتاده؟ میخای برسونمت دکتری جایی
یک پسر جوان رهگذر: ای وای خانوم حالتون خوبه؟ دستتون بدین به من! من ماشینم همینجا پارکه یه لحظه وایسین با این وضع که دیگه نمیتونین پیاده برین!!!

نوشته شده در جمعه 14 بهمن 1390برچسب:,ساعت 11:25 توسط asal jo0n| |

1- در پشت سر یه دوچرخه سوار در حال رانندگی هستید، قصد گردش به راست دارید، چکار میکنید؟




الف ـ سرمون رو از شیشه میاریم بیرون میگیم هوووو یــره مگه کوری برو اونور دیگه.


ب ـ به موازات دوچرخه سوار حرکت میکنیم و یه هو میپیچیم جلوش تا حالش گرفته شه.


ج ـ پشت سرش یه بوق خفن میزنیم تا هُل شه و بخوره زمین و بعد از روش رد میشید طوری که مخش بپاشه بیرون


د ـ با ماشین میکوبیم بهش تا بیفته زمین و بعد از رو مخش رد میشیم

2- از یه خیابان فرعی میخواهید وارد خیابان اصلی شوید. چرا باید بیش از همه مواظب موتور سیکلت سوارها باشید؟




الف ـ چون همینجوری سرشون رو میندازن پایین میان تو تقاطع.


ب ـ چون سهمیه بنزینشون کمتره و گناه دارن.


ج ـ چون خیلی کوچیک هستند و ما ریز میبینیمشون.


د ـ ممکنه موتور پلیس باشه، بعد آب بیار و حوض خالی کن.


3- در کدام محل است که نباید پارک کنید؟


الف ـ پارکینگ طبقاتی رایگان الماس شهر.


ب ـ پارکینگ عمومی پارک ملت.


ج ـ دم در خونه مادر زن.


د ـ دم در خونه مادر شوهر.


4- خط ممتد دوگانه به چه معناست؟


الف ـ برای تأکید اینکه دو خط موازی هیچوقت به هم نمیرسن.


ب ـ به معنی اینکه باید این دو خط رو بگیری همینجوری بری.


ج ـ یعنی اینکه دور زدن ممنوع ولی... یه دفعه میتونید دور بزنید که حال همه گرفته بشه.


د ـ یعنی موش تو سوراخ نمیرفت وقتی میرفت جمعه میرفت.


5- وقتی چراغ زرد رو دیدید باید چه کار کنید؟


الف ـ اگر حتی 1 ثانیه هم مونده تا چراغ قرمز بشه گازشو بگیرید و برید.


ب ـ اول یواش برید بعد که دیدید کسی حواسش نیست بازم گازش رو بگیرید و برید.


ج ـ یعنی چیزی دیگه به اتمام کارت سوختت نمونده... براتون متاسفم


د ـ هیچ خطری شما رو تهدید نمیکنه پس با خیال راحت گازتون رو تا ته بگیرید و برید.


6- این تابلو به معناست؟


الف ـ یعنی جاده خودشو لوس کرده و دو رگه اس.


ب ـ یعنی جاده مار دارد... مار هم موش تو سولاخ نمیرفت.


ج ـ یعنی همچین ترمز کنید که خط لاستیکاتون بیفته


د ـ یعنی هر چه قدر عشقته لایی بکش!


7- این تابلو به چه معناست؟


الف ـ یعنی... اووووه... بیخیال


ب ـ یعنی... اَ اَ اَ اَ اَ... ایول بابا!


ج ـ یعنی... ها ا ا ا ا...!


د ـ یعنی... چـــــ......ــــــی؟! جون من راس میگی!


8- این تابلو به چه معناست؟


الف ـ ابومسلم سرور پرسپولیسه


ب ـ پرسپولیس سرور ابومسلمه


ج ـ فقط تیم ملی


د ـ هیچ کدوم... فقط کریم باقری!


9- به هنگام ترکیدن لاستیک کدام مورد را باید انجام بدید؟


الف ـ مثل زنها جیغ میکشید و از پنجره میپرید بیرون...


ب ـ خونسردیتون رو حفظ میکنید و بوسیله یه ستون ماشین رو متوقف میکنید (یعنی خودتونو میکوبید به ستون)


ج ـ فرمون رو بچسبید و ول نکنید تا ماشین مثل بچه آدم خودش وایسته.


د ـ چشماتون رو میبندید و به خدا توکل میکنید!


10- در حال نزدیک شدن به خط کشی عابر پیاده هستید. عابرین منتظرند تا عبور کنند. چه مواردی را باید انجام دهید؟


الف ـ بیخیال عابر بابا... عابر کیلو چنده... بزن برو...


ب ـ با همون سرعت یه دفعه از بغلشون رد میشید تا بترسند و شما حالشو ببرید.


ج ـ اگه دیدید خیلی پرروین، میاید پایین و بعد از چند تا ناسزا بارشون کردن، تا جایی که میخورن میزنینشون.


د ـ از کنارشون با سرعت رد میشید و بهشون میگید: ...{...}...!


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:,ساعت 11:21 توسط asal jo0n| |

از این به بعد هر کی بهت گفت دوست دارم
برو بغلش کن
تو چشاش نگا کن
آروم سرشو بذار رو شونت
و یواش در گوشش بگو : خب بسه دیگه ، خیلی خندیدیم...!

نوشته شده در چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:,ساعت 10:33 توسط asal jo0n| |

سارا دخترك هشت ساله‌ای بود، شنید كه پدر و مادرش درباره برادر كوچكترش صحبت می‌كنند. فهمید كه برادرش سخت بیمار است و آنها پولی برای مداوای او ندارند. پدر به تازگی كارش را از دست داده بود و نمی‌توانست هزینه جراحی پرخرج برادر را بپردازد. سارا شنید كه پدر آهسته به مادر گفت: فقط معجزه می‌تواند پسرمان را نجات دهد

سارا با ناراحتی به اتاق خوابش رفت و از زیر تخت قلك كوچكش را در آورد. قلك را شكست، سكه‌ها را روی تخت ریخت و آنها را شمرد، فقط پنج دلار!


بعد آهسته از در عقبی خانه خارج شد و چند كوچه بالاتر به داروخانه رفت. جلوی پیشخوان انتظار كشید تا داروساز به او توجه كند ولی داروساز سرش شلوغ‌تر از آن بودكه متوجه بچه‌ای هشت ساله شود
دخترك پاهایش را به هم می‌زد و سرفه می‌كرد ولی داروساز توجهی نمی‌كرد. بالاخره حوصله سارا سر رفت و سكه‌ها را محكم روی شیشه پیشخوان ریخت.


داروساز جا خورد، رو به دخترك كرد و گفت: چه می‌خواهی؟
دخترك جواب داد:‌ برادرم خیلی مریض است، میخواهم معجزه بخرم.
داروساز با تعجب پرسید: ببخشید؟!

دخترك توضیح داد: برادر كوچك من، داخل سرش چیزی رفته و بابایم می‌گوید كه فقط معجزه می تواند او را نجات دهد. من میخواهم معجزه بخرم، قیمتش چند است؟!
داروساز گفت: متأسفم دختر جان، ولی ما اینجا معجزه نمی‌فروشیم.

چشمان دخترك پر از اشك شد و گفت: شما را به خدا، او خیلی مریض است، بابایم پول ندارد تا معجزه بخرد این هم تمام پول من است، من كجا می‌توانم معجزه بخرم؟


مردی كه گوشه ایستاده بود و لباس تمیز و مرتبی داشت، از دخترك پرسید چقدر پول داری؟

دخترك پولها را كف دستش ریخت و به مرد نشان داد. مرد لبخندی زد و گفت: آه چه جالب، فكر می‌كنم این پول برای خرید معجزه برادرت كافی باشد!

بعد به آرامی دست او را گرفت و گفت:‌ من میخواهم برادر و والدینت را ببینم، فكر می‌كنم معجزه برادرت پیش من باشد.

آن مرد دكتر آرمسترانگ فوق تخصص مغز و اعصاب در شیكاگو بود
فردای آن روز عمل جراحی روی مغز پسرك با موفقیت انجام شد و او از مرگ نجات یافت
پس از جراحی، پدر نزد دكتر رفت و گفت: از شما متشكرم، نجات پسرم یك معجزه واقعی بود. می‌خواهم بدانم بابت هزینه عمل جراحی چقدر باید پرداخت كنم؟

دكتر لبخندی زد و گفت:‌ فقط پنج دلار

نوشته شده در دو شنبه 10 بهمن 1390برچسب:,ساعت 16:44 توسط asal jo0n| |

آقا ما امشب دلمون هوس رطب کرده، شما سمفونی شماره نه بتهوون!
آقا ما مهین تاج، شما مکین تاش!
آقا ما گروه تواشیح، شما ارکستر فیل هارمونیک لندن!
آقا ما ۰۹۳۸۷۶۲۹۸۱۵ ، شما ۰۹۱۲۲۲۲۲۲۲۲
اصلا آقا مابد شما خوب...


آقا ما یارانه چهل وپنج هزارتومنی، شما اختلاص سه هزار میلیاردی
آقا ما تنگ نفس، شما تنگه هرمز
آقا شما خودت، ما هم خودمون ...صلوات!


آقا شما تکنولوژی، ما توضیح المسایل
اقا شما كف و هورا و سوت بلبلی، ما گريه شديد حضار!
آقا مابد شما خوب


آقا ما نمایشگاه بهاره ویژه نوروز، شما فستیوال ۲۰۱۲ دوبی
آقا اين روزها ارزش ما ريال، شما دلار!
آقا ما بتمرگ سر جات، شما رو چشم ما جا داری!
آقا قسمت ما لب جوب و قسمت، شما لب آنجلینا جولی!!


اقا ما ابنبات قیچی، شما ritter sport
آقا ما یه دنده، شما دنده اتوماتیک!
آفا مابد شماخوب


اقا ما آفرین، شما bravo
آقا ما شب اول قبر، شما شب یلدا
اصلا آقا ما بیکلاس شما آخر کلاس

زیر پنجره شما عشاق گیتار می زنن ، زیر پنجره ما وانت استارت می زنه
شما معشوق ما بی کس و کار


اقا ما اسكول شما دكتر
اقا ما خنگ و خل شما عند سياس
اقا ما اس و پاس شما ناف لاس وگاس
اصلا اقا ما بي كلاس شما اخر كلاس

آقا ما اصغر فرهادی، شما گلشیفته فراهانی!!!
(الان من دقیقاً خودمم نمیدونم کدوم خوبه، کدوم بده، جفتش خوبه، یا جفتش بده!
خلاصه یه قاراش میشی شده بیا و ببین...)

اقا ما بی نصیب شما قلیون دو سیب
دخترای خوب، دخترای بدی هستن که هنوز لو نرفتن ... همون آقا ما بد، شما خوب
آقا ما سیب زمینی زیر خاک،شما سن سیشن مزمز
ما بتمرگ شما عزیزم خسته ای بیا بغلم !!!
ما بابا تو خونه کف نکردی ؟! شما همیشه به گردش !!
ما انرژی منفی شما مدیتیشن !!
ما کانالِ شب خیز شما من و تو !
ما ۲۰:۳۰ شما سی اِن اِن !!
ما احمد پور مخبر شما بهرام رادان !!
ما کدوم گوری بودی تا حالا شما عزیزم بهت خوش گذشت !!
بی خیال ولمون کن ارواح عمت ..........

 

نوشته شده در پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:,ساعت 12:11 توسط asal jo0n| |


Power By: LoxBlog.Com